English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1713 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Handle the boxes with care. U جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to handle something with care U چیزی را با احتیاط جابجا کردن
containers U جعبه حاوی وسایل جعبه اماد جعبه محفظه فرف
container U جعبه حاوی وسایل جعبه اماد جعبه محفظه فرف
army reserve command U فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
repeats U بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
repeat U بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
magazine U مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده
magazines U مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده
limber chest U جعبه حمل مهمات توپخانه جعبه پیش قطار
adds U اضافه کنید زیاد کنید
add U اضافه کنید زیاد کنید
adding U اضافه کنید زیاد کنید
prescan U خصوصیت بیشتر اسکنرهای مسط ح که اسکن سریع و با realution کم انجام می دهند تا نمونه اصلی را مجدد بررسی کنید یا ناحیهای که باید بهتر اسکن شود مشخص کنید
box pass U جعبه کالیبر جعبه پاس
To bring two persons face to face . U دونفر رابا هم روبروکردن
modification kit U جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
drift bolt U میخی که میخ دیگری رابا ان دراورند
To speake in great detail. U مطلبی رابا طول وتفصیل بیان کردن
To do something waveringly. U کاری رابا ترس ولرز انجام دادن
I stamped on the spider . U عنکبوت رابا پایم کوبیدم ( وله کردم )
to ride one's horse to death U اسب خود رابا سواری زیادازپا در اوردن
ruddleman U چوپانی که گوسفندان خود رابا گل اخری رنگ کرده
To conduct a meeting in an orderly manner. U جلسه ای رابا نظم وتر تیب اداره کردن
To treat them all alike. (indiscriminately). U همه رابا یک چوب راندن ( یکسان رفتار کردن )
snivels U اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivelling U اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
hard starboard U ناو رابا چرخش سریع بسمت پاشنه بگردانید
snivelled U اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivel U اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
sniveled U اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
sniveling U اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
pugging U خاک اره یا چیز دیگری که فضایی رابا ان پرکنندتاصدادران نه پیچد
to peg out U میخ اخر رابا گوی زدن وبازی رابپایان رساندن
planimeter U دستگاهی که مساحت اشکال غیر هندسی رابا ان اندازه می گیرند
pot pourri U کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
action oriented management report U گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
obituarist U کسیکه در گذشتهای تازه رابا شرح حال در گذشتگان درروزنامه اعلان می کنند
oil gear U جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
displace U جابجا کردن
dislocating U جابجا شدن
relocation U جابجا سازی
dislocating U جابجا کردن
metastatic U جابجا شده
displacing U جابجا کردن
migratory U جابجا شونده
relocating U جابجا کردن
displaces U جابجا کردن
displaced U جابجا کردن
dislocates U جابجا شدن
dislocates U جابجا کردن
migrate U جابجا شدن
relocated U جابجا کردن
out of place U جابجا شده
relocate U جابجا کردن
displaceable U جابجا شونده
transposing U جابجا کردن
transposes U جابجا کردن
transpose U جابجا کردن
migrated U جابجا شدن
migrating U جابجا شدن
relocates U جابجا کردن
removal U جابجا کردن
supplant U جابجا شدن
dislocate U جابجا کردن
suppressing U جابجا کردن
suppresses U جابجا کردن
suppress U جابجا کردن
supplants U جابجا شدن
supplanting U جابجا شدن
displacement U جابجا شدن
supplanted U جابجا شدن
displacement U جابجا کردن
migrates U جابجا شدن
unhorse U جابجا کردن
lomomote U جابجا شدن
dislocate U جابجا شدن
transposable U جابجا شدنی
disposition U جابجا شدن
autochthonous U جابجا نشده
heaved U جابجا کردن
heave U جابجا کردن
revulsive U جابجا شونده
turnover U جابجا شدن
translocation U جابجا شدگی
He was kI'lled on the spot. U جابجا کشته شد
floating U جابجا شده
metastatic U جابجا شونده
translocate U جابجا کردن
tenant by sufference U هر گاه کسی ملکی رابا عنوان و سمت قانونی درتصرف داشته باشد و پس اززوال سمت
bioecology U رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
to rime one word with another U یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن
shifted U انتقال جابجا کردن
shifts U انتقال جابجا کردن
soil transport U جابجا کردن خاک
serpiginous U دونده جابجا شونده
malposition U جابجا شدگی جنین
shift U انتقال جابجا کردن
moving power U نیروی جابجا کننده
metastasis U جابجا شدن ناخوشی
erratic block U بلوک جابجا شونده
transposable U قابل جابجا شدن
winkle U جابجا کردن حلزون خوراکی
restaging U جابجا کردن سوارکردن نفرات
remove U جابجا کردن به محل دیگر
winkles U جابجا کردن حلزون خوراکی
movement U گردش جابجا کردن تحرک
revulsion U جابجا شدن درد ردع
removes U جابجا کردن به محل دیگر
removing U جابجا کردن به محل دیگر
kits U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
jigsaw puzzle U نوعی بازی معمایی که بازیکنان باید قطعات متلاشی و مختلف یک شکل یا نقشه رابا هم جفت کرده و شکل مخصوص با ان بسازند
displacement U جابجا شدن جابجایی تغییر مکان
displaces U جابجا شدن تغییر موضع دادن
handle U قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
handles U قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
displaced U جابجا شدن تغییر موضع دادن
interchange U جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
interchanged U جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
interchanges U جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
displacing U جابجا شدن تغییر موضع دادن
interchanging U جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
displace U جابجا شدن تغییر موضع دادن
prudence U احتیاط
canniness U احتیاط
precautions U احتیاط
precautious U با احتیاط
well-advised U با احتیاط
closeness U احتیاط
injudicious U بی احتیاط
incautious U بی احتیاط
indiscreet U بی احتیاط
improvident U بی احتیاط
precaution U احتیاط
prudish U با احتیاط
cautioning U احتیاط
cautel U احتیاط
cautions U احتیاط
retenv U احتیاط
vigilance U احتیاط
cautioned U احتیاط
ciecumspect U با احتیاط
guardless U بی احتیاط
yogurts U احتیاط
rash U بی احتیاط
yoghurts U احتیاط
yoghurt U احتیاط
yoghourts U احتیاط
caution U احتیاط
rashes U بی احتیاط
reservations U احتیاط
for fealty of U با احتیاط
reserves U احتیاط
reserving U احتیاط
careful U با احتیاط
nicety U احتیاط
reserve U احتیاط
discretion U احتیاط
niceties U احتیاط
imprudent U بی احتیاط
reservation U احتیاط
incosiderate U بی احتیاط
incircumspect U بی احتیاط
circumspective U با احتیاط
forgetter U بی احتیاط
discreet <adj.> U با احتیاط
circumspection U احتیاط
prudent [discreet] <adj.> U با احتیاط
discretional <adj.> U با احتیاط
discrete <adj.> U با احتیاط
changer U وسیلهای که چیزی را با چیز دیگر جابجا میکند
force displaced in parallel U [بردار] نیروی بطور موازی جابجا شده
with reserve U بقید احتیاط
hands down U بدون احتیاط
floating reserve U احتیاط سیال
for the sake of precaution U برای احتیاط
operational reserve U احتیاط عملیاتی
mobile reserve U احتیاط متحرک
cautelous U احتیاط کار
reserve echelon U رده احتیاط
cautiousness U احتیاط کاری
reservedness U احتیاط کاری
ca'canny U با احتیاط جلورفتن
measure of prevention U احتیاط کاری
cannily U از روی احتیاط
reserve officer U افسر احتیاط
charily U از روی احتیاط
reserve force U نیروی احتیاط
chary U با احتیاط ودقیق
fabian U احتیاط کار
reserve center U مرکز احتیاط
general reserve U احتیاط عمومی
unresponsive U بدون احتیاط
warily U احتیاط کار
reserving U احتیاط یدکی
tactical reserve U احتیاط تاکتیکی
prudential U از روی احتیاط
reserves U احتیاط یدکی
reserve U احتیاط یدکی
prudentially U از روی احتیاط
Recent search history Forum search
1معنی field housing در محصولات صنعتی چیست؟
1 In this step that is all information in our hand, you are kindly requested to quote based on rough estimate price in this step.
2مهرآسا
1ICR
1معنی لغوی کیسینگ در رشته مهندسی آب چیست؟
1The more you care
1This clause summarizes general aspects on AT commands and issues related to them. For further information, refer to ITU-T Recommendation V.25ter
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1What is the meaning of shahneh (شحنه یا داروغه) in farsi ?
1confinement factor
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com